طبیبا وامکن زخم سرم را

مسوزان قلب زینب دخترم را

ببند آنگونه زخمم را که در قبر

نبیند فاطمه زخم سرم را

در و دیوار مسجد هست شاهد

شد کشته بمحراب عبادت حیدر

هر دیده بحال مرتضی می گرید

بـا گفتن “قد قتل” ز جبریل امین

در خلد برین خیر نساء میگرید

شهات مولا بر همه مسلمین

تسلیت باد

مولای یا مولا

انت کبیر و انا صغیر

و هل یرحم الصغیر

الا الکبیر

امشب شب قدر و تقدیره

خدایا تقدیر دوستانم را زیبا بنویس،

تا من به جز لبخند

از آنها چیز دیگری نبینم

امشب که بلرزید ودل وبغض وصدایت،

آرام روان گشت دلت سوی خدایت،

رفتی به در ان قاضی حاجات،

یاد آر ملتمس لطف ودعایت...

التماس دعا

خدایا!!!

خیلیها دلمو شکستن....

شب بیا با هم بریم سراغشون....

من نشونت میدم تو ببخششون....

خدایا...

تا پاکم نکردی..

خاکم نکن

اماما در فراقت شد هزاران رخنه در دینم

بیا یک بار دیگر کن زنو اسلم تلقینم

به ان مستظهرم جانا که دل ماوای تو گردد

مرا روزی مباد آندم که بی یاد تو بنشینم

شب رحلت هم ز بستر روم تا حور العین

اگر در صبح جان دادن تو باشی بر بالینم

از ان ترسم من بی دل که پیش از روز وصل تو

به تلخی ناگهان از تن بر آید جان شیرینم

جهان فانی وباقی فدای آل پیغمبر

طفیل تو ز ایشان است هر چیزی که میبینم

حدیث آرزومندی که ثبتش کرد فیض اینجا

بود ارواح اشعاری که حافظ داد تلقینم

کی شود در ندبه های جمعه پیدایت کنم

گوشه ای تنها نشینم تا تماشایت کنم

مینویسم روی هر گل نام زیبای تو را

تا که شاید این شب جمعه ملاقاتت کنم

سلام حضرت دلبر

 سلام قرص قمر

زمین که لطف ندارد

از آسمان چه خبر