جانا حدیثِ حُسنت در داستان نگنجد
رمزی ز رازِ عشقت در صد زبان نگنجد
جولانگهِ جلالت در کوی دل نباشد
جلوه گهِ جمالت در چشم و جان نگنجد
در دل چو عشقت آمد ، سودای جان نمانَد
در جان چو مهرت افتد ، عشقِ روان نگنجد
پیغامِ خستگانت در کوی تو که آرَد؟
کانجا ز عاشقانت بادِ وزان نگنجد
جان داد دل که روزی، در کوت جای یابد
نشناخت او که آخر، جای چنان نگنجد
نظرات شما عزیزان: